نویسندە: شایان هوشیار- فعال مدنیِ تُرک زبان دیروز تیم فوتبال «هور اسپور ارومیه»، که متعلق به رستوران هور و برادر بزرگوارم، آقای بهرام خدایی است، در جریان رقابتهای جام حذفی بر نفت مسجد سلیمان پیروز شد. هواداران شعار «بژی ارومیه» هم میدادند، که شعاری زیبا بهکُردی است و بهمعنای «زنده باد ارومیه». این امر به مذاق جریانات تندروی تُرک خوش نیامده؛ طوری که بازی تمام نشده، شانتاژهای رسانهایشان شروع شد و گفتند چرا باید شعاری کُردی در ارومیه سر داده شود؟ انسان بُهتش میبرد از چرایی و چیستی منطق این گزارهای که بیشتر به جوک میماند. بعداً چند عکس و ویدئو از صورت دو کودک منتشر شد، منقش به پرچم اقلیم کردستان، که البته معلوم نبود ساختگی یا واقعی است و اساساً متعلق به چه زمانی و کدام بازی است. تندروهای تُرک با برجستهکردن این، خواستند طرفداری کُردها از تیم فوتبالشان را تخطئه کنند و بگویند درد اینها ورزش نیست، بلکه استفادهای ابزاری از ورزش است برای منافع و مقاصد سیاسیِ تجزیهطلبانه. انگار نه انگار خودشان سالهاست شفاف میگویند: «نه توپدور، نه گلدور، تراختور میللی یولدور». در مقابل، کُردها مدعی شدند این عکسها و ویدئوها ساختگی است. من اما مستقل از اینکه آن عکس و ویدئوها ساختگی بودند یا نه، گفتم اساساً مسئله این نیست. بلکه موضوع اساسی، رویکرد و شکل مواجهۀ تندروهای تُرک با مسائل و پدیدههای اجتماعی و سیاسی است، که از هر جهت که نگاه کنیم، نمیتوانیم یک سر سوزن، رد و نشانی از اخلاق، انسانیت، درستی و راستی در آن پیدا کنیم. هر چه که است، خلاصه میشود در بیماری حاد و خطرناکی بهنام ایدئولوژیزدگی، تعصب کور، پمپاژ گفتمان نفرت و خشونت، دگرستیزی و مستقیم نبودنشان به هیچ صراطی. شاید هم این یک بیماری نیست و سود و نفعی از تعمد در نفهمیدن عاید و نصیبشان میشود. اَللهُ اَعلَم. حرف من این بود که درستی یا غلطیِ اهتزاز بیرقهای بیگانه یک بحث است و رفتار با استاندارد دوگانه هم بحثی دیگر. تندروهای تُرک معتقدند «اؤلوم خوشدور، اما قونشویا». در منطق آنان، اگر در مسابقۀ ورزشی، جشن نوروز، عروسی یا عزا، پرچم اقلیم کردستان نمایش داده شود، این آخرِ تجزیهطلبی است و کمترین سزایش مرگ. اما اگر در روز روشن، در استادیوم سهند تبریز، یا جشن قهرمانی تراکتور، بیرقهای جمهوری آذربایجان و ترکیه بر افراشته شود، این نهتنها کار بدی نیست، که حجتی متقن و مسلم است مبنی بر خلوص نیت، قصد خدمت و دلسوزی برای میهن. اما اگر قرار است اهتزاز پرچمی بهجز پرچم ایران مترادف با تجزیهطلبی، نقض حاکمیت ملی و دهنکجی به تمامیت ارضی باشد، نباید فرق کند آن پرچم، چه پرچمی است. اگر این بد است، باید هم پیرامون اقلیم کردستان صدق کند، هم شامل پرچمهای ترکیه و آذربایجان شود. اما تندروها میگویند «خیر، کُردها اگر پرچم کردستان را بلند کنند، خائناند. ولی ما اگر پرچمهای ترکیه و آذربایجان را بلند کنیم و دستانمان را هم به شکل گرگ خاکستری، که نشان رسمی سازمان ملیگرای افراطی نئوفاشیستِ پانترکها در ترکیه است، در آوریم، خادمیم». همینقدر مهمل و مضحک. گذشته از این، هیچ عقل سلیمی نمیتواند بپذیرد شعارها و اقدامات طرفداران تیم تراکتور با شعارها و اقدامات تیم هور اسپور حتی قابل قیاس هم است. هواداران هور چهزمانی، کجا و چهگونه پرچم اقلیم کردستان را بر افراشتهاند، بر علیه تُرکها شعار دادهاند و در روز روشن گفتمان خشونت، حذف و نفرت پمپاژ کردهاند؟ اما طرفداران تراکتور، تا دلتان بخواهد، پرچمهای ترکیه و آذربایجان را بهاهتزاز در میآورند، علیه کُردها، فارسها و ارمنیها شعار میدهند و با رکیکترین الفاظ بهدیگران توهین میکنند. بین تندروها، اخلاق و صداقت محلی از اعراب ندارد. آنها نمیتوانند حمایت آقای دکتر حاکم ممکان و خانم دکتر شهین جهانگیری بهعنوان نمایندگان کُرد ارومیه را از هور هضم کنند. در عین حال، از یکسو از ممکان و جهانگیری دعوت به حضور در ورزشگاه جهت حمایت از تیم نود ارومیه میکنند (که تیمی منتسب به تُرکهاست)، از سوی دیگر هم روی مبارکشان را آنطرف میکنند و انگار نه انگار که آقای سلمان ذاکر بهعنوان نمایندۀ تُرک ارومیه، زحمت به وجود پرخیر و قدوم مبارکشان ندادند تا یک تُکپا به استادیوم شهید باکری بروند و از تیم هور حمایت کنند. مبادا یکوقت اسباب تکدر خاطر خطیر ملوکانۀ ذات اقدس شهریاریِ تندروهای تُرک را فراهم آورند که چرا از یک تیم کُرد حمایت کردهاند.